استفاده منفرد از آزمونها یک رویکرد محدود در استخدام ارائه میدهد
DISC محبوبیت و مقبولیت زیادی در HR و در بین مشاورین از اواخر دههی 80 به دست آورده است
با کانون هواداران بزرگ و قدیمی خود، گاهی اوقات با مشاورین، مربیان یا اساتیدی روبهرو میشویم که تمایل دارند تمام پویاییهای انسانی را از منظر همین یک ابزار ببینند. گاهی اوقات این مسئله به آن معنی است که از DISC برای توضیح بعضی مسائل در خصوص افراد استفاده میشود که خارج از چیزیست که DISC برای اندازهگیری آن طراحی شده است و عناصر مهم دیگر شخصیت افراد نادیده گرفته میشود. در ادامه 5 اشتباه اصلی که از مشاورین در هنگام آموزش DISC مشاهده میشود، ارائه میشود.
1. DISC یک گزارش کامل شخصیت است
در حالی که DISC به عنوان یک آزمون شخصیتی درک میشود (زیرا معمولا به اشتباه با این عنوان بازاریابی میشود) در واقع یک آزمون رفتاری است. درک این تفاوت بسیار مهم است طبق تجربیات ما، در اکثر موارد توسط مشاورین بیتجربه نادیده گرفته میشود. DISC چهار ویژگی شخصیتی را مورد بررسی قرار میدهد، ولی واژهی شخصیت، واژهی فراگیری است که بسیار فراتر از چهار ویژگی DISC میباشد. شخصیت بسیار فراتر از رفتار ماست و چیزهایی مانند ارزشها، عقاید، شوخطبعی، کاراکتر، اخلاقیات، خلق و خو، بلوغ احساسی، ترجیحات فکری و نحوهی ارتباط را شامل میشود. DISC یک معیار کامل از چیزی که هستیم، نمیباشد، بلکه فقط یک جنبه از تمام چیزهایی که باعث خاص بودن ما میشود را نشان میدهد؛ نحوهی عمل و برقراری ارتباط ما (مدل رفتاری ما). DISC ابزار بسیار ارزشمندی است اما تنها ابزار مورد نیاز ما برای درک پویاییهای انسان نیست. شخصیت بسیار پیچیده است و عناصر مهم دیگری نظیر ارزشها (به آزمون PIAV مراجعه کنید) و هوش هیجانی را شامل میشود که نباید در هنگام معرفی DISC برای اولین بار به افراد از آن چشمپوشی شود.
2. تمام فروشندگان DISC محصول مشابهی ارائه میدهند.
فرضیهی DISC که توسط ویلیام مارستون شکل داده شد، هیچ گاه به طور رسمی ثبت نشد، در نتیجه در طول سالها نسخههای متفاوت زیادی از آن ساخته شد و در دنیا به فروش رفت. هر نسخه از پرسشنامهی مخصوص به خود، سطح دقت و مدلهای آموزش خاصی استفاده میکرد. اکثر فروشندگان بزرگ DISC، فقط DISC ارائه میکنند. ما بر این باوریم که این رویکرد محدودکننده است. TTI کتاب استاندارد صنعت برای DISC را نوشته است، اولین گروهی بود که DISC را به صورت کامپیوتری ارائه داد و معتبرترین پرسشنامه در بازار را دارا است. مهمتر از تمامی این موارد و مهمترین تفاوت بستهی TTI با تمامی ارائه دهندگان دیگر DISC در این است که بستهی TTI هر 5 علم عملکردی انسان را ارائه میدهد: رفتار، انگیزه، شایستگیها، فراست و هوش هیجانی. این بسته به مشاورین، اساتید و مربیان توانایی بیشتر و راه حلهای وسیعتری ارائه میدهد.
3. DISC به شما میگوید چه کسی یک فوق ستاره میشود و چه کسی عملکرد بدی خواهد داشت.
شاید معمولترین اشتباهی در هنگام استفاده از DISC این باشد که یک نفر فکر کند گزارش DISC نشان خواهد داد که چه کسی در کار موفق میشود و چه کسی شکست میخورد. DISC فقط ویژگیهای رفتاری مشترک را اندازهگیری میکند، نه سطح توانایی را. DISC موفقیت در شغل را پیشبینی نمیکند، چیزی به نام بهترین مدل برای یک شغل وجود ندارد. هر نوع مدل DISC میتواند در هر شغلی موفق باشد. مهم است که به خاطر بسپاریم، DISC فقط قسمتی از تصویر است و عناصر زیاد دیگری بر عملکرد شغلی تاثیر میگذارند. تنها راهی که بتوان با دقت تعیین کرد که آیا یک نفر برای یک شغل مناسب است (حداقل از نظر رفتاری) این است که آن شغل را به صورت عینی و علمی بهینهکاوی کنیم.
4. رئیس شما بسیار سختگیر، بیادب و بداخلاق است؟ به خاطر D بالای اوست.
امکان دارد که هر ترکیبی از مدلهای DISC را داشته باشید و به عنوان یک فرد ]جای خالی را با هر صفتی پر کنید[ شناخته شوید. درست است که احتمال اینکه افرادی که D بالا دارند روی برخی افراد تاثیر منفی بگذارند، زیاد است، زیرا این افراد تمایل دارند رک و بیپرده سخن بگویند و از رویاروییها واهمه ندارند. در نتیجه سوالی که ما از بسیاری از مشاورین رهبران دریافت میکنیم این است که «آیا D بالای او دلیل رفتار بد اوست؟» پاسخ ما «خیر» میباشد. اگر کسی با یک صفت رفتاری خاص شناخته میشود، دلیل آن چیز دیگری است، به احتمال خیلی بالا به EQ و یا محرکهای درونی وی باز میگردد.
5. D/Iهای بالا بهترین کارکنان فروش/رهبران هستند.
طبیعی است که فکر کنیم افراد با I بالا بهترین فروشندگان یا رهبران باشند. منطق این مسئله ساده است، I بالا علاقه به تعامل با مردم دارد و فروش یا رهبری کاملا به تعامل با افراد بستگی دارد، در نتیجه Iهای بالا برای فروش یا رهبری ساخته شدهاند. بسیاری از Iهای بالا در مراودات خود با افراد خوب عمل میکنند، این افراد میتوانند رفتاری دوستانه، اجتماعی، گرم و با اشتیاق داشته باشند، اما بقیه اینطور نیستند. برخی از Iهای بالا میتوانند خودخواه، سطحی، مخرب، یاغی و پر سروصدا باشند. این تفاوت نیز به EQ، پایهی اثربخشی اجتماعی، وابسته است. اما واضع است که در بیشتر بهینهکاویها، ارزش سودمندنگری در بالاترین سطح باشد. منطقی است که نتیجه بگیریم اگر یک فروشنده ارزش سودمندنگری را در بالاترین (یا دومین ارزش بالای خود) نداشته باشد، به سختی موفق میشود. درک محرکهای انگیزشی در این شرایط بسیار مهمتر از DISC میباشد.
سخن پایانی
موضوع اصلی این بحث این است که از تمرکز محدود بر گزارش رفتاری یک فرد به سمت ساخت یک تصویر کاملتر با استفاده از چند آزمون حرکت کنیم. این امر با ورود علوم دیگر که برای کامل کردن DISC طراحی شدهاند و همچنین میتوانند دید قویتری با استفاده از بازخور یکپارچهی خود ارائه دهند، به دست میآید.
برگرفته از انتشارات TTI